به نام خدا

جایی برای یادگیری ماشین

این جا محلی است برای بحث در مسائل یادگیری ماشین.

جایی برای یادگیری ماشین

این جا محلی است برای بحث در مسائل یادگیری ماشین.

جایی برای یادگیری ماشین

این وبلاگ بر آن است تا محلی باشد برای بحث های نظری یا کاربردی مفید در یادگیری ماشین. جایی برای یاد دادن و یاد گرفتن؛ برای نشر ساده تر؛ برای نظر دادن و کاربردی کردن آن چه می دانیم!

نخ و بازار!

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۲۲ ب.ظ
دکتر رامتین سر کلاس برنامه‌نویسی پیشرفته صحبت از یک نخ میکردند. پایین این نخ تکنولوژی‌ها و روش‌هایی هستند که دغدغه برنامه‌نویس‌ها محسوب نمی‌شوند. سیستم و محیط برنامه‌نویسی (لااقل خوب‌هایش) باید برنامه‌نویس را از فکر کردن به این موارد خلاص کند.  مثلاً تکنولوژی های سطح پایین تر یا مدیریت حافظه(نه برای همه کاربردی البته). بالای نخ هم آن چیزی‌ است که برنامه‌نویس باید برای آن فکری بکند. منطق برنامه، نوآوری‌ها، الگوریتم‌های سریعتر و کارآمدتر... و در بیان‌کلی‌تر تکنولوژی‌های سطح بالا.

ایشان این را هم گفتند که این نخ ثابت نیست. در طول زمان بالاتر می‌رود. چیز‌هایی بوده‌اند که زمانی باید برنامه‌نویس بهشان فکر میکرده و مسئله‌هایی که باید حلشان میکرده، اما حالا دیگر نه. مثلاً آن موقع (زمستان ۸۴) مثال سیستم‌های ذخیره‌سازی و فایلینگ را زدند که زمانی درسش در دانشگاه هم تدریس می‌شده (گرچه هنوز هم در بعضی دانشگاه‌ها می‌شود)  اما الان دیگر تدریس نمی‌شود و رونقی ندارد. چرا؟ چون به قول ایشان: «منتقل شده به زیر نخ».

اما دو نکته خیلی مهم: اول‌ اینکه تفاوت بین نرم‌افزارها، موفقیت یک سیستم و محبوبیت آن در برابر شکست دیگران را (تا حد بسیار زیادی) این فناوری‌های بالای نخ هستند که رقم می‌زنند. چرا؟ چون آنچه پایین نخ هست تقریباً جزء مشترک همه سیستم‌ها محسوب می‌شود. با فناوری‌های پایین نخ که معمولاً به طور آماده در اختیار برنامه‌نویس هست و کارش را تسهیل میکند نمی‌توان سیستم‌ها را از هم متمایز نمود.

 

و نکته دوم: هر چه این نخ بالاتر برود به نفع ما هوش مصنوعی خوانده هاست. چرا؟ چون بالا رفتن نخ یعنی توجه بیشتر به هوشمندی. یعنی آنچه تا بحال دست برنامه‌نویس را از توجه به جنبه‌های هوشمند نرم‌افزارش (مثلاً قرار دادن موتور جستجو، روش‌های نوین ورودی گرفتن مثل گفتار) باز می‌داشت حالا به زیر نخ منتقل شده یا این‌که خیلی راحت‌تر حل میشود. پس سیستم‌ها و نرم‌افزارها باید با جنبه‌های هوشمندشان با هم رقابت کنند.

 

حالا فکر کنم خیلی راحت‌تر می‌شود استدلال کرد که با تخصص‌های هوش مصنوعی هم امکان پیدا کردن شغل وجود دارد و آنچه دانشجوی هوش مصنوعی در دوره ارشد یاد می‌گیرد در بازار  کار هم به دردش خواهد خورد.

 

به عنوان اولین نمونه دم دست به نرم‌افزار (اپلیکیشن) مترجم گوگل برای آندروید نگاه کنید. در نسخه‌های جدید، هم امکان تشخیص گفتار به آن اضافه شده هم تشخیص متون موجود در تصاویر و هم تشخیص متن دست‌نویس. و دقت همه‌شان هم در حد state-of-the-art  خوب است. این یعنی به جز متخصص پردازش زبان طبیعی (برای انجام خود ترجمه) هم متخصص پردازش گقتار و هم پردازش تصویر و بینایی ماشین در توسعه آن نقش داشته‌اند. 


حالا به چند نمونه دیگر، این بار از شرکت‌های نوپا (استارت‌آپ) که در این حوزه فعالیت میکنند توجه کنید:

  • Vidinoti: روی واقعیت افزوده در گوشی‌های موبایل کار می‌کند. قلب کار، پردازش تصویر است و بازیابی سریع تصاویر و شناخت (recognition) مکان‌های قبلا دیده.
  • Croppola: یک ایده خیلی ساده. عکستان را به ما بدهید تا بهترین برش (crop) را برای آن پیدا کنیم! اما با همین ایده شرکت زده‌اند و درآمد کسب میکنند.
  • KeyLemon: شرکتی تاسیس شده توسط گروهی از استادان و فارغ‌التحصیلان EPFL که کار بازشناسی چهره می‌کنند.
  • Koemei: روی جستجو و بازیابی ویدئو در سرویس‌های ابری کار میکند.
  • Klewel : روی ضبط و پخش و streaming ویدئو کار میکند.
  • Prediggo: کمی غیر پردازش سیگنالی تر. خدمات  Recommendation به سایت‌ها و شرکتها ارا‌ئه میدهد.
  • Pix4D: روی پردازش عکسهای هوایی و ترکیب (Stitching) آن‌ها با هم کار می‌کند.

این لیست را می‌توان نامحدود ادامه داد. در تمامی این شرکت‌ها آنچه رخ داده این است که یک دانشجو، بعد از گرفتن مدرک دکترایش، با همکاری استاد راهنما و جذب سرمایه، شرکتی تاسیس کرده تا ایده تز دکترایش (یا موضوعی بسیار نزدیک به آن) را تجاری‌سازی کند. بعد از تاسیس، از بین فارغ‌التحصیلان قوی کارشناسی ارشد و کارشناسی که به همان مباحث آشنا باشند،نیرو گرفته و کار را پیش برده. حفظ ارتباط با استاد راهنما هم باعث میشود که بتوان مسئله‌های مبتلابه شرکت را به عنوان پروژه (ترمی، کاراموزی،  فوق لیسانس، حتی برای شرکت‌های پا گرفته و عظیم تر تز دکترا) دانشگاهی تعریف کرد تا دانشجویان علاقمند روی آن‌ها کار کنند و حقوق هم بگیرند. با همین پروژه ها می توان نیروهای مستعد بالقوه را شناسایی و نسبت به جذب آن‌ها اقدام کرد. چرخ شرکت این‌گونه می چرخد و پا میگیرد و کسی هم ضرر نمی کند. برد-برد برای همه.


  • علیرضا قاسمی

بازار کار

نظرات  (۱۴)

خیلی خوب بود علیرضا :)
 در تایید حرف علیرضا تاریخچه‌‌ی یکی از این شرکت‌ها رو بخونید!
  • محمود کریمیان
  •  اول فک کردم منظورت از نخ, ترد هست :دی
    به نظرم خیلی مطلب به درد بخوری بود. مرسی :-)
     دست احمد و محسن برای ویرایش متن درد نکنه
    من یک سوال دارم!
    به نظر شما آیا محصولاتی که از هوش مصنوعی به دست می‌آید جز تعدادی از آنها، جزء محصولات لوکس محسوب می‌شوند؟
    به عبارت دیگر چند محصول هستند که نیازهای اساسی را جوابگو باشند؟
    منطورت از لوکس چیه محسن؟
    لوکس به معنای اقتصادی‌اش منظورمه در مقابل کالاهای ضروری!
    کالایی که درآمد فرد باید از یه حدی بالاتر باشه تا اون رو بخره.
    ببین مثلا شاید کالایی مثل سیستم پرداخت الکترونیک بانک‌ها دیگه الان ضروریه. 
    و حتی کالایی مثل نرم‌افزار تشخیص پلاک ضروریه.
    ولی این شرکت‌هایی که معرفی کردی به نظرم کالاشون ضروری نیست. یعنی حد اقل هنوز نشده.

    البته ممکنه بگی که این‌ها هم ضروری می‌شن. ولی بیش‌تر شهود می‌خوام.
    البته من هدف اصلی‌ام اینه که بتونیم دربیاریم که مثلا چه کالایی با هوش مصنوعی رو می‌شه به عنوان یک کالای اساسی کنونی ایران تولید کرد!
    سلام

    گفتم برای این که کامنت محسن بی جواب نمونده باشه یک نظری داده باشم :) ولی خیلی دقیق و درست و حسابی نیست! دیر وقت هم هست این جا که به نوبه ی خودش از کیفیت کم می کنه!

    شاید برای ایران چیزی که الآن به درد می خوره چند تا باشه:

    - پیش بینی های ترافیکی و مسیر یابی
    - تشخیص پیچش های قانونی در گمرک و امثالهم (مشابه این رو در مورد بورس داره یک استادی کار می کنه این جا. میشه ظاهرا با توجه به الگوهای سود و غیره، تشخیص داد که کی داره قوانین رو دور می زنه! یا یک همچین چیزی!)
    - یک سری کارهای خطرناک دیگه مثل تشخیص خودکار مفاسد اقتصادی با توجه به حساب های بانکی!
    - یک سری کارهای معقول تر که کسی هم با انجام شون مخالف نباشه: مثل مدیریت هوشمند شبکه های برق و آب و گاز (پیش بینی پیک مصرف با توجه به دما و هشدار قبل از این که یک شهر گازش قطع شه، یا اضاقه کردن خودکار واحد های نیروگاهی به شبکه با پیش بینی میزان مصرف قبل از این که برق جایی قطع شه)

    البته اگرچه این ها نیازهای عملی هست و لوکس نیست، باز هم به نظر نمیاد نیازهای فوری باشه. شاید نیازهای فوری مون خیلی فاصله داشته باشه از هوش مصنوعی. که بعد سوالی که پیش میاد اینه که ما این جا چی کار داریم می کنیم!

    اما اگر یک کم از حال و هوای هوش مصنوعی فاصله بگیریم و بریم جاهایی که تکنیک های مشابه و بهینه سازی های مشابه و ابزارهای ریاضی مشابه با یادگیری ماشین رو استفاده می کنن، شاید «تحقیق در عملیات» یکی از مرتبط ترین رشته ها به مهم ترین نیازها مون باشه، به خصوص برای این همه واحد صنعتی فرسوده و کم بازده که نیاز دارن بهسازی بشن و این همه کارخونه ی قدیمی که خوب و به صرفه کار نمی کنن و باید سر حال بیان.  شاید پردازش داده های این صنایع یکی از مفید ترین کاربرد ها باشه. البته اگه بشه و مسئول کارخونه ی مربوطه فکر نکنه می خوایم کاسه کوزه اش رو به هم بریزیم!

    این طوری خلاصه.
    ممنون پوریا!
    مگه این که شما به فکر ما باشی! :)
    خیلی دوست دارم یه مقدار بیش‌تر درباره هر کدوم از این کاربردها بدونم.
    اگه می‌شد در حد یه مطلب کامل تو وبلاگ بیان بشه.
    خوندنش جالبه (اگرچه ویکیپدیاست دیگه):
    از دوستان اگر کسی در این مورد کار کرده و نظری داره مشتاق شنیدنم شخصا.
    انشاءالله اگه وقت بشه یک کم دقیق تر می کنم این ها رو و می نویسم (احتمالا اکثر اینایی که گفتم حذف بشه وقتی بیشتر فکر بشه روش!)، ولی بعیده به این زودی وقت بشه :) اینه که اگه کس دیگه ای علاقه مند هست بسم الله!

    آقا نمیشه یه چیزی راه بندازید که کسی کامنت داد به آدم خبر بده؟ 

    و اما در مورد حرف محسن (با معذرت بابت تاخیر) عرض شود که اگر کار اداری‌ات گیر یه زبون نفهم (!!) فرانسوی زبان افتاده بود که هیچجوری نمیتونستی بهش بفهمونی چی میخوای  و نیم ساعت قبلش هم برای پیدا کردن همون اداره، در شعاع ۱۰۰ متری ۴۰ دقیقه دور خودت چرخیده بودی.. اونو وقت به کاربرد ترجمه و جهت یابی نمیگفتی لوکس :DD گفتم یه ذره از این فضا خارج بشیم :)

    ولی اشز شوخی گذشته، قبول دارین خیلی فناوری ها اولش لوکس محسوب میشدند بعداً شدن جزء ملزومات زندگی؟
    به به علیرضا!
    اون لوکسی که من گفتم یه کم با معنای معمول لوکس فرق داره.
    به عبارت دیگه الان به یکی بگی بیا بخر میگه می‌خوام چه‌کار!
    اون کاربردی که تو مثال زدی تو کشور چندزبانه‌ای مثل سوییس بیش‌تر ضروریه تا یه کشور تک‌زبانه.
    خوب به نظر من باید بحث بشه در موردش که چرا ممکنه کاربردی بشن.
    ممکنه یه کالا حتی نیازی رو برطرف کنند که تفریح محسوب می‌شه ولی کالا کالای ضروری‌ای محسوب بشه.
    در هر صورت من بحثم اینه که توی ایران الان و ایران آینده‌ی نزدیک اگر یه محصول درست انتخاب کنیم سریعتر می‌شه فروختش و...
    آقا من باز شرمنده شدم دیر اومدم. جداً راهی برای خبر دادن وجود نداره؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی